حس مبهم... به گذشته ام سوگند...2

دیگر از هرچه هست بیزارم مثل ابر بهار می بارم

برو ای آنکه بعد دیدارت گره افتاده است در کارم

کم کم این روزها خودم دارد باورم می شود که بیمارم

یک نفر گفت خوب خواهم شد به فراموشیت اگر بسپارم

دیدم از دست می رود عمر دست اگر روی دست بگذارم

گفتم ای عشق اگر که بعد از این بدهی مثل قبل آزارم

به تمام گذشته ام سوگند روی قلبت گلوله می کارم




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: